طناب دار می بافم.....
- برای آرزوهایم -
وحسرت چار پای بودنم را میکشد......
گلوی فکر من - هن هن کنان - از درد می گیرد....
ومن تب دار یک حسرت...
تمام لحظه های بودنم را می شمارم.....
طناب تلخ یک رویاست.....
اینکه،
تو هرروز می بافی برایم حسرتی دیگر
و من امشب بسوزانم تمام ارزوها را برای تو.......
برقص امشب براین داری که میبافی .........
که حلاج دلت فردا به دار عشق مهمان است....
تا حالا به دار زدن فکر نکرده بودم
گمان می برم سخته و خیلی طول می کشه
درد دارد اما دارم مذاب میشم....
رها سلام
رها شدی
از طاعون دور شدی
نه طاعون در من زنده است
نوشته بودی عقایدت قربانی .......
کسی را می شناسی که عقایدت قربانی نشده باشد ؟
گمانم بشناسم....
رها ..........
نمی تونم چیزی بگم
گریه م گرفت
سلام سارای عزیز متاسفم که با درد نویسی ازارت دادم....
برایم دعا کن !
چشمان تو گل آفتابگردانند !
به هر کجا که نگاه کنی ،
خدا آنجاست !
هزارمین سیگارم را روشن می کنم ....
پس چرا سکته نمی کنم ؟
نمی دانم ....
از : حسین پناهی
ممنونم همیشه مهربانی کلامت را میستایم
سلام مهربونم
نه آزارم نمیدی واقعیته ظرفیت من پایینه
تو احساس مهربانی داری قدرشو بدون خانمی....روزگار ادم رو سنگ میکنه...
دیوانه نمی گوید دوستت دارم
دیوانه می رود تمام دوست داشتن را
به هر جان کندنی
جمع می کند از هر دری
می زند زیر بغل
می ریزد پای کسی که
قرار نیست بفهمد دوستش دارد...
از : مهدیه لطیفی
بسیار زیبا و دلنشین بود.....سپاسم برایتان...
طتاب دار را بانو
به گرد ِ گردن حسرت
بباید بافت
وحکم ِمرگ ِ اندوهت
تو اجرا کن
بدون وحشت از تقدیر ِ بنوشته
(کوروش)
سلام استاد بزرگوار....
راستش من میخواهم اما نمیشود....شاید شما بتوانید این حکم اعدام را اجرا کنید
کاشکی دستی میداشتم
داری بزامش
برای حلقوم حسرت فشردن
کاش قامتی اراسته می داشتم
بلند تر از قد ِ اندوه
تا هرگاه برافراشتی اش
نفس در نای نماند
و پای هرچه غم است
با زمین دلت بیگانه بماند
سلام
یه اپ میکنم چند روز دیگه حلاج گونه