دست نویس های تنهایی....

بغض هایی که دوس دارن فریاد بشن........

دست نویس های تنهایی....

بغض هایی که دوس دارن فریاد بشن........

مسافر...

تلخ است باور جاده ها.....


             در نگاه مسافر


وقتی کسی هست برایش دلتنگی کند........



نظرات 4 + ارسال نظر
کوروش چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:31 ب.ظ http://www.korosh7042.com/

دیدار



آسمان ، صاف است و در یک گوشه اش
ابری سترو ن
خاطرات ِ پر ز لبخندی به دل دارد
چومن.

منتظر تا کوله بار شادیش را
در بغلگاه ِ زمین
این آشنای ِ دیر پا
چون تحفه ای
بگذارد و
فارغ ز اندوهان.

مهر هم در گوشه ای پنهان
رخ از همراهیم
در راه پر آشوب ِ دل
هرگز نتابانید.


استرس
با پیچ و خمهای رهم همراه
لحظه ای کوتاه
دستها لرزان
آری
چه باید گفت ؟
ضربه ای بر در
تق تق وتق تق
: کییست بر در ؟
:میهمانی نا فراخوانده.



می گشاید در
میزبان ِ سالها
با من ، نه بیگانه
همراه
در خیال ِ کودکیها
نوجوانی هم جوانیها



می نشینم چون گل ِ پونه
در جوار ِ آن نگاه ِ آتشین
اما پر از پیوند
این زمان افسوس
هر ناگفته ای
را گفت
غیر از اینکه باید گفت :
من چه میزان دوستت دارم



افسوس
آسمان ِ صاف هم
ابری سترون
در بغل دارد


(کوروش)

سارا پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:28 ب.ظ

مسافر ........
جاده .............
چشم انتظاری ..........
آنکه منتظر است
خوب میداند
که کاسه آب
معجزه نمیکند !!!

زیبای کلام شما حقیقت گویا و تلخ یک مسافر است نازنینم..

سهراب پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:47 ب.ظ

جاده در پیچ تاب نگاهت سیر می کند وقتی مقصد را باور داشته باشی .

جاده ها دلتنگ مسافرند و مسافر دلتنگ رسیدن .

سلام

کاش منم مسافر بودم......

سپهر پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:46 ب.ظ http://www.acappuccino.blogsky.com/

حقایق همیشه تلخ اند به تلخی فاصله .

فاصله ها همیشه تلخی بودن را تکرار میکنند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد